دخترشرقی

سلام به وب من خوش آمدید(آرزو)

نه عزیز زیبای من!

خبری از قرص های اعصاب و بی خوابی نیست!

 

بعد از تو تازه فهمیدم که ... چقدر تنهایی به

 

آدم خوش می گذره!!!

 

من وتو از همان اول محکوم به از دست دادن

 

بودیم! تو همان یه ذره احساست را....

 

و من تمام زندگی ام را !!!

نوشته شده در پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:مطلب,داستان,لبخند تلخ,غم انگیز,دلشکسته,,ساعت 17:12 توسط آرزو| |

هنوزم می شود شمعی برای تیره شبها شد

 

هنوزم می توان پروانه ای را دید وعاشق شد

 

به جای لعنت تاریکی و ظلمت

 

بساط روشن شمعی فراهم ساخت

 

به جای آرزوی مرگ     

                             از مهر ومحبت گفت

 

نوشته شده در جمعه 15 دی 1391برچسب:شعر,مطلب,متن عارفانه,زندگی,مرگ,,ساعت 19:12 توسط آرزو| |

Design By : Mihantheme